نوشته اصلی توسط
seyaneh
سلام شوهرم ۵ سال قرار دادی کارمند ناجا بود بعد ۵ سال گزینش ردش کرد و استخدام نشد بعلت نارضایتی یکی از فرمانده هاش خیلی رفتیم اومدیم ولی گزینش رای منفی داد البته هنوز هم پیگیریم . ناراحتی خودم یه طرف حرف و حدیث ها و تهمت ها و نگاه سنگین مردم یه طرف . خیلی ها باهامون سرسنگین شدن قطع ارتباط کردن حتی خیلیا بهمون تهمت زدن که آره شوهرم یه کاری حتما کرده که بیرونش کردن ابله ها حالیشون نیست این ۵ سال قراردادی بود و لابد راضی نبودن استخدامش نکردن حتما که نباید جرمی مرتکب شده باشه . بین مردم اینجوری جا افتاده که حتما باید یه جرم سنگین کرده باشی به اصطلاح اونا بیرونت کنن ! دیگه برام آبرویی نمونده خجالت میکشم با مردم رو برو بشم خیلیا قبلا بهمون حسادت میکردن الان از فرصت استفاده کردن دارن جلو بقیه بهمون توهین میکنن . خسته شدم از رفتار توهین آمیز بقیه سرد شدن هاشون سربرگردوندن هاشون بی حرمتی هاشون تهمت ها توهین ها از خودم از شوهرم از زندگیم از مردم از همه خسته ام ������ درو همسایه جمع میشن پشتمون حرف میزنن چند روز پیش یکی از همسایه هامون گریه ی بچه هامو بهونه کرد به خودش اجازه داد روبروم برگرده بگه بچه هات گریه میکنن شوهر صاحب خونه میاد خودتو دوتا بچتو از گوشتون میگیره پرت میکنه بیرون ! قبلا حسادت زیاد میکرد ولی جرات نداشت اینقدر وقیحانه روبروم حرف بزنه ! میدونم شوهرش داره کل کوچه رو علیه ما میکنه چون یکی از فامیلاشون توی محل کار شوهرم حفاظتی بود و داره از اون حرف میاره پخش میکنه تو کوچه . سنگینی نگاه همسایه ها رو حس میکنم . دیگه باهام گرم نمیگیرن زود میخوان منو رد کنن همش تو کوچه جمع میشن من روم نمیشه از خونه دربیام باهاشون رو برو شم دارم عذاب میکشم